شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان خونگرم وصمیمی روستای خشکناب درکنارکوه افسونگر « حیدر بابا » گذرانده بود همچون تصویر برداری توانا خاطرات زندگانی لطیف خود را در میان مردم مهربان و پاک طینت روستا و در حریم آن کوه سحرانگیز به ذهن سپرد.
شهریار شرح حال دوران کودکی خود را در اشعارترکی بسیار زیبا،تاثیر گذار و روان به تصویر کشیده است.طبع توانای شهریار توانست در ابتدای دهه سی شمسی و در دوران میانسالی اثر بدیع و ناب « حید ربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند .
او در این منظومه بی همتا وشاهکار ادبی در خصوص دوران شیرین کودکی و بازیگوشی خود در روستای خشکنابسروده است:
قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده
( شب هنگام که مادربزرگ قصه می گفت)
کولک قالخیب قاپ باجانی دویه نده
(بوران بر می خاست و در و پنجره خانه را می کوبید)
قورد کئچی نین شنگیله سین ییه نده
( هنگامی که گرگ شنگول و منگولربز رامی خورد)
من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم
(ای کاش من می توانستم بر گردم و بار دیگر کودکی شوم)